ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

عکس قسمت پروفایل من و همسری هستیم . مال شب عروسی برادرشوهره ، پارچه لباسم همرنگ لباس همسری گرفته بودم و ترکیب جالبی شده بود . یادش به خیر
30 فروردين 1392

بدون عنوان

همسری همین الان تماس گرفت و گفت داشتم آهنگ پرنده خواجه امیری رو گوش میدادم یاد تو افتادم گفتم بهت زنگ بزنم. خب از آقای ما بسیااااااااااااااار بعیده این حرفها اصولا به زبون نمیاره خب من هم این آهنگ رو به همسر عزیزم تقدیم میکنم. علی عزیزم بی نهایت دوستت دارم
27 فروردين 1392

بدون عنوان

عصبی ام کلافه ام بغض دارم انگاری تموم وجودم داره بی حس میشه خدایا........... همسرم رو به تو سپردم خدایا خودت به مردم ع ر ا ق آرامش بده خدایا خودت هوای بچه های ایرانی که الان توی اون کشور به خاطر خانوادشون دارن سختی ها رو تحمل میکنن داشته باش .   خدایا امروز شیرینی و تلخی هر دو مهمان دلم شدن. خرید زمینمون انجام شد ، همسری خوشحال و البته در حال برنامه ریزی برای حساب و کتابش خانواده من خوشحال از اینکه ما صاحب همچین زمینی شدیم. خواهر شوهر و همسرش خوشحال از اینکه متراژش بالاست از اینکه داشته های ما باعث سر بلندی اونهاست پدر همسری خوشحال از اینکه پسرش سرمایه گذاری کرده و اینکه همچین عروسی داره که حواسش به زند...
26 فروردين 1392

بدون عنوان

خب دیگه امروز هم گذشت و من از خر شیطون پیاده شدم دیگه نمیخوام از دانشگاه بیام بیرون امروز کلی به خودم امیدوار شدم از نظر استاد کانسپتم ok بود و حجمی هم که زدم با اینکه ساده بود ولی چون به کانسپتم نزدیک بود بد نبود و خلاصه اینکه کرکسیون کردیم و قرار شد اتودهایی که میزنیم براش mail کنیم تا راهنماییمون کنه ، دو هفته دیگه هم تحویل موقت پروژه است . خدا کنه که به خوبی ببندمش. دوباره انگیزه پیدا شد ...
22 فروردين 1392

بدون عنوان

به خاطر همسرم به خاطر پسرم و به خاطر مامان و بابام میرم دانشگاه........ خودم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدائیش اگر غیر این بود همین فردا صبح انصراف میدادم و میرفتم دنبال یک رشته ی دیگه معماری رو دوست دارم و درش شکی نیست ولی من و سن و سال و شرایطم مال این کلاسها نیستیم معمار باید بره و بگرده و ببینه و آشنا بشه باید مطالعه کنه باید ساعتها بشینه و طرح بزنه حالا من کدومشو انجام میدم؟ هیچکدام  
22 فروردين 1392

بدون عنوان

ای بابا من رو چه به دانشگاه رفتن امروز هم کسی نیست که از پسری نگهداری کنه ، باز هم غیبت.................... مامانم هم بنده خدا گناه داره برای یک ساعت کلاس بخواد 100 کیلومتر بیاد و بره...... خدایا خودت آخر و عاقبت این درس خوندن ما رو ختم به خیر کن.  
18 فروردين 1392

بدون عنوان

اولین روز غیبت خوردم. امروز هیچکسی نبود که پسری رو بزارم پیشش ، شازده هم که دیشب گفت میخوام برم مدرسه ولی صبح حاضر نشد از خواب دست بکشه و کلا همه برنامه های امروز به هم ریخت  و من الان حیرونم حوصله هیچ کاری رو ندارم...................
17 فروردين 1392

بدون عنوان

مثل همیشه سخت.................... فرو بردن بغض................. همسری همین الان تماس گرفت و گفت که ماشینش اومده و داره راه می افته برای تهران...... خدا پشت و پناهت باشه مرد من ، همسرم ، عزیزم................
15 فروردين 1392

سال جدید

سلام اصولا پست های این وبلاگ سلام و علیک نداره ولی خب سال جدید و پست جدید باید سلام کرد ان شاالله که امسال سالی پر از خیر و برکت و شادی و سلامتی برای همه باشه . آمین. دو سال قبل که تعطیلات رو در کربلا بودیم وقتی برمیگشتیم یه حال و هوای جدیدی داشتیم ولی امسال کلا بی برنامه بودیم و خودمون هم متوجه نشدیم که چه کردیم مسافرت که نشد بریم ، یه روز چمدونهامون رو بستیم و راه افتادیم قرار شد بریم اول زمین کوه رو که چند وقته دنبالشیم معامله کنیم و بعد هم شهر به شهر بریم بگردیم تا استانهای مجاور ولی خب بعد 3 روز بودن توی کوه و کمر برگشتیم خونه ، همسری گفت چمدونها رو باز نکن میریم ولی قسمت نبود ، آقای همسر روزهای بعد رو هم هی رفت کوه و ...
14 فروردين 1392
1